نادیا مفتونی میگوید در نمازخانه دانشگاه شریف همسرش را برای نخستین بار دیده، بدون تصمیم قبلی مِهر این جانباز در دلش جا گرفته و در دومین دیدار از ایشان درخواست ازدواج کرده، او هم پذیرفته است. مهریهاش تنها مُهر کربلاست.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، فرشته هست، فرشته زیاد است. باید چشم باز کنی و جور دیگر فرشتههای دور و برت را ببینی. خانم دکتر چشم باز کرد و دید. فرشتهای از آسمان هجرت کرد، با نام «حسین نوری».
فرشته هست باید چشمت را باز کنی، اصرار بورزی و خسته نشوی، بروی همانگونه که خانم دکتر رفت. فرشته هست فرشته زیاد است باید بتوانی، یاد بگیری که به موقع رها کنی، سکوت کنی، بگویی، حضور پیدا کنی و خلوت کنی. کاری که «نادیا مفتونی» کرد.
ترم سوم، فیزیک کاربردی دانشگاه صنعتی شریف درس میخواند. در بحبوحه انقلاب تک تیراندازهای منافق شهر را نشانه رفته بودند و سینه دوستان را خونین میکردند. عشق به شهادت در شهر موج میزد و برادران شعار عدالت و عشق و ایثار سر میدادند و حسرت داشتم چرا تیر منافق شهر مرا نشانه نمیرود.
اما یک روز در زندگی نادیا عشق آمد، وه چه آمدنی! او میگوید: «عشق نوری را خدا در دلم انداخت». راست میگوید. عشق آمدنی است نه آموختنی.
بقیه در ادامه مطلب........................
ادامه مطلب |